کد مطلب:315318 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:220
مرد سنی اسم فرزندش را اباالفضل گذاشت
بسم الله الرحمن الرحیم
1- این مطالب به طور خلاصه، بنا به تقاضای همكار گرامی و بزرگوارم استاد و خطیب توانا و مؤلف كتاب «چهره ی درخشان قمر بنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام» جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ علی ربانی خلخالی می باشد كه به انتشارات محترم مكتب الحسین علیه السلام تقدیم می دارم.
این جانب سید محمد صدر الادبائی، خادم جدم مولا ثامن الحجج حضرت امام رضا علیه السلام فرزند مرحوم حضرت آیت الله سید محمد كاظم، كه سرپرست خدام آستانه مقدس رضوی و خطیب باشی حرم مطهر بوده اند، من هم اكنون در قم مسئول توزیع كتب درسی حوزه علمیه می باشم.
خانواده هایی در شهر بندر عباس زندگی می كنند، به نام نوری كه از نظر مالی در رفاه كامل می باشند، دارای شش دختر و سه فرزند پسر كه غالبا مسایل شرعی
[ صفحه 602]
خودشان را از من سئوال می كنند.
چند سال قبل پدر خانواده توسط تلفن از من خواست كه برایش استخاره كنم و تأكید كرد كه خیلی مهم است.
گفتم: ان شاء الله فردا قبل از نماز صبح برایتان استخاره می كنم.
جواب استخاره بد نبود؛ ولیكن خیلی هم خوب نبود. تلفنی تماس گرفت برایش جواب استخاره را شرح دادم.
گفت: مایلم كه نیتم را بگویم.
گفتم: بگو.
گفت: برای كوچكترین دخترم - به نام شیرین - خواستگاری آمد كه پسری است دانشجوی پزشكی از خانواده ای ثروتمند و اهل تسنن كه فوق العاده خانواده ی این پسر اصرار به ازدواج دارند.
به هر حال بعد از مذاكرات مفصل این دختر سیده به همسری پسری از اهل تسنن درآمد. مدتی بعد كه من در منزل اینها در مشهد بودم، اوایل ماه محرم بود. این خانواده تماما حضور داشتند و مرتب راجع به وقایع عاشورا سؤال می كردند و من توضیح مفصل دادم.
از جمله وقایع روز تاسوعا را هم تعریف كردم و گفتم: چگونه ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام مشك آب را حمل كرد و چه شد؟ آنگاه سفارش مادرش ام البنین علیهاالسلام را یادآور شدم كه همیشه به پسرش می گفت: نوكر خوبی برای برادرت امام حسین علیه السلام باش. آن بزرگوار هم نوكری و فداكاری را به حد اعلا رساند.
و گفتم: كسی كه ابوالفضل العباس علیه السلام را از ته دل صدا كند، به دادش می رسد.
مثال هم زدم و گفتم: چندین سال قبل، از مشهد مقدس با ماشین فولكس
[ صفحه 603]
همراه برادرم و دوستانم - كه عازم تهران بودیم - با سرعت در جاده حركت می كردم. به پیچ خطرناكی در جاده رسیدیم و نتوانستم ماشین را كنترل كنم. ماشین واژگون شد به طرف دره ای عمیق، داخل ماشین از ته دل داد زدم: یا ابوالفضل! وقتی كه ماشین ته دره ایستاد، همه ی ما با جراحات كمی، خیلی راحت از ماشین بیرون آمدیم. ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام به دادمان رسید.
آنگاه به طور مفصل از مردانگی و جوانمردی ابوالفضل العباس علیه السلام تعریف كردم، وقایع تاسوعا و عاشورای حسینی را كامل برایشان شرح دادم.
مدت حدودا یك سال گذشت، این خانم «شیرین» - كه باردار بود - به همراه شوهرش كه اهل تسنن بود با ماشین ماكسیمای نو در اتوبان تهران - كرج با سرعت، پشت سر ماشینی در حركت بود، ناگهان ماشین جلویی ترمز می كند و او علاوه بر این كه ترمز می كند، به خاطر این كه تصادف نشود، فرمان را سمت راست می گیرد و تصادف به این صورت می شود كه از پشت به ماشین جلویی می زند از طرف راست به ماشین كناری می زند و از پشت دو ماشین دیگر هم به اینها می زنند. ماشین جلو از ناحیه باك بنزین منفجر می شود. این ماشین های جدید طوری ساخته شده اند كه دارای قفل مركزی و شیشه بالابر اتوماتیك است، وقتی كه ماشین خاموش شود، بعد از چند لحظه درب ها اتوماتیك قفل می شود و شیشه بالابر كار نمی كند.
اینها - یعنی زن حامله با شوهرش - داخل ماشین می مانند و می بینند كه ماشین جلوی اینها آتش گرفت و شیشه پایین نمی آید و درب ها باز نمی شود، چرا كه ماشین خاموش است و روشن نمی شود، چون برق ماشین قطع شده است.
به هر حال، این خانم از ته دل داد می زند: یا ابوالفضل! و از قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس كمك و یاری می خواهد.
[ صفحه 604]
ناگهان متوجه می شود كه درب های ماشین باز می شود. این زن حامله هشت ماهه، به آسانی و راحتی از ماشین پیاده می شود و آتش به ماشین اینها هم سرایت می كند، تا موقعی كه آتش نشانی می رسد، این دو ماشین می سوزند.
این حادثه ی تصادف و آتش سوزی ماشین ها در اتوبان كرج، آن موقع در روزنامه های كثیرالانتشار با تیتر درشت چاپ شد.
بعد از یك ماه، خداوند به این خانواده نوزاد پسری داد كه او را ابوالفضل نام گذاشتند، به این دلیل مرد اهل تسنن، اسم فرزندش را ابوالفضل گذاشت و این مسئله و موضوع در كل خانواده ی اینها خیلی اثر خوب و مثبتی داشت.
جالب این كه از هر كدام سؤال می كنند، چرا اسمش را ابوالفضل گذاشتی؟
توضیح می دهند: اكنون ابوالفضل حدود سه سال دارد كه از بركت نام ابوالفضل علیه السلام مانده است.
ان شاء الله خداوند به جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ علی ربانی خلخالی صحت و تندرستی بدهد كه مشتاق جمع كردن این مطالب است و خداوند موفق و مؤیدش بدارد.
طلبه ی كوچك شما: سید محمد صدر الادبائی.
قم المقدسه به تاریخ یكم رجب 1426.
1- این مطالب به طور خلاصه، بنا به تقاضای همكار گرامی و بزرگوارم استاد و خطیب توانا و مؤلف كتاب «چهره ی درخشان قمر بنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام» جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ علی ربانی خلخالی می باشد كه به انتشارات محترم مكتب الحسین علیه السلام تقدیم می دارم.
این جانب سید محمد صدر الادبائی، خادم جدم مولا ثامن الحجج حضرت امام رضا علیه السلام فرزند مرحوم حضرت آیت الله سید محمد كاظم، كه سرپرست خدام آستانه مقدس رضوی و خطیب باشی حرم مطهر بوده اند، من هم اكنون در قم مسئول توزیع كتب درسی حوزه علمیه می باشم.
خانواده هایی در شهر بندر عباس زندگی می كنند، به نام نوری كه از نظر مالی در رفاه كامل می باشند، دارای شش دختر و سه فرزند پسر كه غالبا مسایل شرعی
[ صفحه 602]
خودشان را از من سئوال می كنند.
چند سال قبل پدر خانواده توسط تلفن از من خواست كه برایش استخاره كنم و تأكید كرد كه خیلی مهم است.
گفتم: ان شاء الله فردا قبل از نماز صبح برایتان استخاره می كنم.
جواب استخاره بد نبود؛ ولیكن خیلی هم خوب نبود. تلفنی تماس گرفت برایش جواب استخاره را شرح دادم.
گفت: مایلم كه نیتم را بگویم.
گفتم: بگو.
گفت: برای كوچكترین دخترم - به نام شیرین - خواستگاری آمد كه پسری است دانشجوی پزشكی از خانواده ای ثروتمند و اهل تسنن كه فوق العاده خانواده ی این پسر اصرار به ازدواج دارند.
به هر حال بعد از مذاكرات مفصل این دختر سیده به همسری پسری از اهل تسنن درآمد. مدتی بعد كه من در منزل اینها در مشهد بودم، اوایل ماه محرم بود. این خانواده تماما حضور داشتند و مرتب راجع به وقایع عاشورا سؤال می كردند و من توضیح مفصل دادم.
از جمله وقایع روز تاسوعا را هم تعریف كردم و گفتم: چگونه ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام مشك آب را حمل كرد و چه شد؟ آنگاه سفارش مادرش ام البنین علیهاالسلام را یادآور شدم كه همیشه به پسرش می گفت: نوكر خوبی برای برادرت امام حسین علیه السلام باش. آن بزرگوار هم نوكری و فداكاری را به حد اعلا رساند.
و گفتم: كسی كه ابوالفضل العباس علیه السلام را از ته دل صدا كند، به دادش می رسد.
مثال هم زدم و گفتم: چندین سال قبل، از مشهد مقدس با ماشین فولكس
[ صفحه 603]
همراه برادرم و دوستانم - كه عازم تهران بودیم - با سرعت در جاده حركت می كردم. به پیچ خطرناكی در جاده رسیدیم و نتوانستم ماشین را كنترل كنم. ماشین واژگون شد به طرف دره ای عمیق، داخل ماشین از ته دل داد زدم: یا ابوالفضل! وقتی كه ماشین ته دره ایستاد، همه ی ما با جراحات كمی، خیلی راحت از ماشین بیرون آمدیم. ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام به دادمان رسید.
آنگاه به طور مفصل از مردانگی و جوانمردی ابوالفضل العباس علیه السلام تعریف كردم، وقایع تاسوعا و عاشورای حسینی را كامل برایشان شرح دادم.
مدت حدودا یك سال گذشت، این خانم «شیرین» - كه باردار بود - به همراه شوهرش كه اهل تسنن بود با ماشین ماكسیمای نو در اتوبان تهران - كرج با سرعت، پشت سر ماشینی در حركت بود، ناگهان ماشین جلویی ترمز می كند و او علاوه بر این كه ترمز می كند، به خاطر این كه تصادف نشود، فرمان را سمت راست می گیرد و تصادف به این صورت می شود كه از پشت به ماشین جلویی می زند از طرف راست به ماشین كناری می زند و از پشت دو ماشین دیگر هم به اینها می زنند. ماشین جلو از ناحیه باك بنزین منفجر می شود. این ماشین های جدید طوری ساخته شده اند كه دارای قفل مركزی و شیشه بالابر اتوماتیك است، وقتی كه ماشین خاموش شود، بعد از چند لحظه درب ها اتوماتیك قفل می شود و شیشه بالابر كار نمی كند.
اینها - یعنی زن حامله با شوهرش - داخل ماشین می مانند و می بینند كه ماشین جلوی اینها آتش گرفت و شیشه پایین نمی آید و درب ها باز نمی شود، چرا كه ماشین خاموش است و روشن نمی شود، چون برق ماشین قطع شده است.
به هر حال، این خانم از ته دل داد می زند: یا ابوالفضل! و از قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس كمك و یاری می خواهد.
[ صفحه 604]
ناگهان متوجه می شود كه درب های ماشین باز می شود. این زن حامله هشت ماهه، به آسانی و راحتی از ماشین پیاده می شود و آتش به ماشین اینها هم سرایت می كند، تا موقعی كه آتش نشانی می رسد، این دو ماشین می سوزند.
این حادثه ی تصادف و آتش سوزی ماشین ها در اتوبان كرج، آن موقع در روزنامه های كثیرالانتشار با تیتر درشت چاپ شد.
بعد از یك ماه، خداوند به این خانواده نوزاد پسری داد كه او را ابوالفضل نام گذاشتند، به این دلیل مرد اهل تسنن، اسم فرزندش را ابوالفضل گذاشت و این مسئله و موضوع در كل خانواده ی اینها خیلی اثر خوب و مثبتی داشت.
جالب این كه از هر كدام سؤال می كنند، چرا اسمش را ابوالفضل گذاشتی؟
توضیح می دهند: اكنون ابوالفضل حدود سه سال دارد كه از بركت نام ابوالفضل علیه السلام مانده است.
ان شاء الله خداوند به جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ علی ربانی خلخالی صحت و تندرستی بدهد كه مشتاق جمع كردن این مطالب است و خداوند موفق و مؤیدش بدارد.
طلبه ی كوچك شما: سید محمد صدر الادبائی.
قم المقدسه به تاریخ یكم رجب 1426.